یک سؤال: شرکت های مهندسی، پیمانکار، بازرگانی و تولیدی موفق زیادی هستند که خلاقیتی هم ندارند و به قول معروف پول پارو می کنند!
از طرف دیگر بیش از ۹۰ درصد استارتاپها و شرکتهای دانش بنیان شکست میخورند! پس چرا برای شروع کسب و کار از یک کسب و کار عادی شروع نکنیم؟
پاسخ:
اولاً فرصتهای کارآفرینانه زیادی در کسب و کارهای عادی و زمینههای مختلف بازرگانی، مهندسی، ساخت و… وجود دارد. ولی باید توجه داشت عامل موفقیت این کسب و کارها عادی بودن آنها نیست! کسب و کارهای موفقی که بدون خلاقیت و نوآوری خاصی موفق شدهاند، قطعاً نیاز بازار را به درستی شناسایی کردهاند و به آن نیاز پاسخ دادهاند. در کسب و کارهای عادی نیاز به مطالعات بازار به شدت افزایش پیدا میکند. زیرا موفقیت آن ها کاملاً به شکاف عرضه نسبت به تقاضا بستگی دارد و اگر عرضه و تقاضا با استفاده از روشهای آینده پژوهی به درستی پیشبینی نشود ممکن است گمراه کننده باشد. به عنوان مثال ممکن است برای یک محصول خاص شکاف عرضه نسبت به تقاضا مناسب باشد و تولید کننده بر همین اساس تصمیم به تولید آن محصول بگیرد غافل از آن که آن محصول رو به منسوخ شدن است و به زودی از سبد کالای مصرف کننده حذف میشود.
اما در استارتاپ ها معمولاً نیاز شناسایی نمیشود، بلکه خلق میشود.
بنابراین نسبت عرضه و تقاضا برهم میخورد؛ که ژوزف شومپیتر بر همین اساس نظریه تخریب خلاق را مطرح نمود. به عنوان مثال زمانی که کتابی تحت عنوان کتاب کنکور وجود نداشت قلمچی نیاز به کتاب کنکور را به وجود آورد.
بنابراین احتمال موفقیت استارتاپها که در واقع میتوان گفت کسب و کارهای خلاقیت محور هستند و شرکتهای دانش بنیان که میتوان گفت کسب و کارهای فناوری محور هستند، بیشتر از کسب و کارهای عادی است. زیرا علاوه بر شکاف عرضه نسبت به تقاضا، یک نیاز جدید و در نتیجه یک تقاضای جدید خلق میکنند.
اما دلیل شکست بیش از ۹۰ درصد استارتاپها چیست؟
اگر چه دلایل مختلفی را میتوان متصور شد ولی مهمترین دلیل شکست استارتاپها عدم اعتبارسنجی ایده یا راه حل است. اگر یک استارتاپ یک نیاز واقعی را خلق کند، موفق خواهد بود؛ مگر این که تواناییهای لازم را برای پاسخ به نیاز نداشته باشد.
اما نکته مهم در اعتبارسنجی این است که مطمئن شویم یک نیاز واقعی شناسایی یا خلق کردهایم و بر اساس یک تصور ذهنی بی پایه و اساس وارد بازار نشویم. اینجاست که مطالعات بازار در استارتاپ ها نیز اهمیت پیدا می کند؛ که منجر به اعتبارسنجی ایده و اعتبارسنجی بازار می شود.
ثانیاً بسیاری از کسب و کارهای موفقی که امروز مشاهده می کنیم خلاقیت خاصی ندارند و به ظاهر عادی هستند مدتها پیش تأسیس شدهاند و در زمان خود نسبتاً جدید بودهاند. به عنوان مثال در شرکت مهندسی سیال ثامن که یکی از شرکت های موفق کشور در زمینه مهندسی است، شاید در نگاه اول به نظر برسد خلاقیت جایگاهی ندارد. در حالی که آغاز کار این شرکت با پروژههای مدیریت طرح (MC) بود که در زمان خود در شرق کشور رقیبی نداشت.
@AranIntl